دهرآشوب

ساخت وبلاگ
آفتاب ازغرب طلوع كرده بود. آب  موج داشت و آنقدر آبي رنگ كه فيروزه حالْ شده بود. در زيرش جرياني سرخ برقرار بود. موج آب ها بر موج گوره ها ملاقات داشتند. آب ها و آتش ها. عايدي از اين ملاقات چون دخان و دودي نبود. لباسش يك دست سفيد بود. چشمانش يك دست سرخ با شعاعي قهوه اي. سرش را بر آب برد و ازآتش نوشيد. چشمانش سرخ و سرخ تر شد گويي اين خود شعله است. از سرخي، لباس سفيدش اندك اندك، متغير گشت وكتف هايش سرخ ملايم شد. سري بلند كرد. قدمي برداشت و جا به جا شد.لباس يك دست سياهش را در آورد. آب دهانش همچون روزهاي ديگر، وقتي پر تنش مي شد و اضطراب، جوشش مي گرفت، از گوشه ي لبهاي سرخ دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : بزمجه,بزم,بزم مهستی و ستار,بزم هایده,بزمی بزم,بزم حمیرا,بزم خصوصی خوانندگان قدیمی,بزم های عاشقانه,بزمجه غول پیکر,بزمجه ایرانی, نویسنده : dahrashooba بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 17:24

وقتي به كسي كه نوش است، مراجعت مي كني تا تو را آرام كند و يا روشي بگويدت و يا داستاني را برايت زمزمه كند، آن فرد نيشت مي زند. نه براي راندن، بلكه براي ... .

وچه فردي نوش دار و نيش دارتر از قرآن.

دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نيشان,نيشيمورا,نيشان 2016,نيش,نيشابور,نيشكر,نيشمورا,نيش عنكبوت,نيش عقرب,نيشان مسلم, نویسنده : dahrashooba بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 12:25

دي در سراچه ي برزخ و در سكون حيّّ جسم، جانم ساره وار در تكاپو به سر مي برد. چشمه ي سعي اي از بر انديشه ي باران زده ام مي جست. نگاهي جز به مخاطره ي تتالي تمثلات نداشت. همه چيز شب بود. نه شبي در شهر بلكه شب پاييزي روستايي كه همه چيز در آن از قرب دَم مي كشد. به اين حال افتادم كه چرا آدمي در پي مأمن امني است براي ثبات؟. جانم پاسخ گفت : چرا كه سيلان، مخاطره اي است جانكاه كه دل شير مي خواهد و هر كه را اين مخاطره نسزد كه هيچ جايي براي قرار نباشد و تو هنوز در حركت باشي و سير  و چه آسان تر از ثبات... . دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : مخاطرة,مخاطره في السيول,مخاطره يوتيوب,مخاطره بالانجليزي,مخاطره في الحب,مخاطره یعنی چه؟,مخاطره چیست,مخاطره انسانی,مخاطره اخلاقی,مخاطره پذیری در کارآفرینی, نویسنده : dahrashooba بازدید : 98 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 23:43